انکار...
سر خودمو شلوغ کردم که نفهمم فشاری که رو...
اما نمیدونم چقد کارم درسته یا غلط..
سر خودمو شلوغ کردم که نفهمم فشاری که رو...
اما نمیدونم چقد کارم درسته یا غلط..
عجب حرفی زدن... به به
:
در صفحهی 351 کتاب «امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» تحت عنوان نه در جزیرهای به نام ایران. اینطور نوشتهام: « ما هنوز گمان میکنیم با تحقق انقلاب اسلامی امری ساده به قوع پیوسته که میتوانیم در جزیرهای به نام ایران با آن بهسر ببریم و به همین جهت نیازی نمیبینیم تا نسبت خود را با اطرافیانی که در یک گروه قرار داریم و با دیگر جریانها بازتعریف کنیم. در این صورت باید بپذیریم ما با خیالات خود در این واقعهی عظیم یعنی انقلاب اسلامی وارد شدهایم و هرگز نباید برای خود امید پیروزی داشته باشیم. زیرا نه خود را مجهز به سعهی صدری کردهایم که در آینده سخت به آن نیازمندیم و نه تلاش میکنیم جامعه را از دو قطبیبودن بین جناحهایی که به اهداف انقلاب معتقدند، خارج کنیم، همچنان اسیر جناحبندیهای گذشته هستیم. زیرا معنای حضور در آیندهای را که در میان سایر ملتها برای ما رقم خورده است متوجه نمیباشیم». مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» در نامهای که به جوانان اروپا و آمریکای شمالی نوشتهاند از دروغهای تاریخی آن دیار خبر دادهاند که پس از سالها و دیرهنگام روشن شد و ملت اروپا سرافکنده گشت. بنده فکر میکنم این مسئله از جهاتی برای ما نیز پیش خواهد آمد که پس از سالها متوجه خواهیم شد نفوذیهایِ مقدسمآب چه ضربههایی بر پیکر وحدتِ جامعهی ما زدهاند. موفق باشید بتوانید در این مورد فکر کنید.
این متن بالا، بخشی از جوابیه ی استاد طاهرزاده به یکی از کسانی هست که سر مسئله ای از ایسان سوالی پرسیدند... جواب برای بنده خیلی جذابه..
خیلی باحاله ک نوشتم بنده!! اینحا تو وبلاگ من مثلا خیلی راحتم. ولی بس ک تو گروها برای حفط رسمیت نوشتم بنده، عادت شده انگار!
کتاب های استاد اصغر طاهرزاده
و ما ادراک کتاب های استاد طاهرزاده....
اونایی که نخوندن نمیدونن... نمیدونن.. نمیدونن...
یسری گروه خودجوش راه افتاده تو تلگرام که یک سیر مطالعاتی از یسری از کتابای استاد طاهرزاده رو توش ارائه میدن...
خیلی مفیده...
اگر کسی میخواد شماره بذاره ادش کنم!
اینم سایت انتشاراتشون :
امروز استاد الف بهم زنگ زد...
گفت میره مشهد برام دعا میکنه...
.
.
دلم میخواد ذوق کنم..
ولی نمیدونم..
نمیتونم..
دیروز نشسته بودم رتبه های علمی مو واسه مامانم با گریه میگفتم...
که مامان یادته ..؟ حالا خیلی سختمه که اینجوری شدم...
شاید خدا داره ازم میگیره... ک بفهمم چیزی نبودم..
اما من همونارو هم از خودش میدونم..
..
.
الحمدلله
الحمدلله علی کل حال
الحمدلله علی کل نعمته...