عظمت روحی بچه ها
http://www.maarefislam.com/doreholomvamaarefislam/bookscontent/rohemojarrad/rohmojarrad7.htm
اختلاف حالات حضرت آقا در هنگام فوت سیّد محمّد و فوت بَیگم
مرحوم حدّاد میفرمودند: بَیگم که دوساله بود و از دنیا رفت، در آنوقت من حالی داشتم که ابداً مرگ و حیات را تشخیص نمیدادم و برای من علیالسّویّه بود. چون جنازۀ او را برداشتیم و با پدر زن: أبو عَمْشَه برای غسل و کفن و دفن بردیم، من ابداً گریه نمیکردم. امّا او بقدری محزون و متأثّر بود و گریه میکرد که حال درونی او تغییر کرده بود. و میگفت: این سیّد عجب دلِ سخت و بیرحمی دارد؛ اصلاً گریه و زاری ننمود! و حتّی اشکش هم نریخت! و مدّتی چون با او در یک منزل زندگی میکردیم با من قهر بود.
مشاهدۀ حدّاد، عظمت روحی اطفال شیعه را پس از مرگ
پس از بَیگم، دختر دوسالۀ دیگر ایشان به نام فاطمه فوت میکند. میفرمودند: مرگ او در شب بود، و ما او را در کنار اطاق نهادیم تا فردا دفن نمائیم. من قدری به او به نظر بچّه نگاه میکردم؛ یعنی کودکی از دنیا رفته است و آنقدر حائز اهمّیّت نیست.
همان شب دیدم نفس او را که از گوشۀ اطاق بزرگ شد، و تمام خانه را فراگرفت. کمکم بزرگتر شد و تمام کربلا را گرفت، و بدون فاصله تمام دنیا را گرفت. و آن طفل حقیقت خود را نشان میداد که: من با اینکه کودکم چقدر بزرگم.
- ۹۴/۰۷/۲۱